Friday, March 6, 2009

Iran: Fear of torture and other ill-treatment


AMNESTY INTERNATIONAL::
Iran: Fear of torture and other ill-treatment


The four students named above, and possibly others, affiliated to the students’ rights body, Students for Freedom and Equality (Daneshjouyan-e Azadi Khah va Beraber Talab), were arrested on 01 March and have reportedly been transferred to Evin prison. Amnesty International fears that they are at risk of torture or other ill-treatment while in detention.
http://www.amnesty.org/en/library/info/MDE13/016/2009/en

Thursday, March 5, 2009

دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب را فوری و بی قید و شرط آزاد کنید


فعالین سیاسی ٬ کارگری و حقوق بشر
دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب را فوری و بی قید و شرط آزاد کنید


... ما جمعی از فعالین سیاسی ، دانشجویی ، کارگری ، زنان و حقوق بشر و … داخل کشور و خارج ایران ، ضمن محکوم کردن ادامه ی بازداشت غیر قانونی دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب ، خواستار آزادی فوری و بی قید و شرط آن ها هستیم و اعلام می داریم که این برخوردهای گسترده با آزادی خواهان و برابری طلبان را ناقض حقوق مسلم بشر می دانیم و در راه آزادی دانشجویان ایران از بند هر چه در توان داریم دریغ نخواهیم کرد. باور ما این است که دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب مرتکب جرمی نشده اند و تنها دلیل سرکوبشان ، تلاش برای زندگی انسانی تر است، زندگی بدون استثمار ، زیستنی آزاد و رها از هر گونه ظلم و سرکوب .از این رو با اتحادی همه جانبه و سراسری از آزادیشان حمایت می کنیم و بی شک آن ها را از زندان آزاد خواهیم کرد تا از حق مسلم خود که مبارزه برای آزادی و برابری است بهرمند شوند و به آغوش اجتماع خود باز گردند .
اعلام حمایت خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید:
sosdab@gmail.com
کمپین حمایت از آزادی دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب
http://sosdab.blogspot.com/

Wednesday, March 4, 2009

آخرین مقاله محمد پور عبدالله در وبلاگش

بحران اقتصادي كه جهان را در بر گرفته، بيش از هر چيز گيجي نظريه پردازان اقتصادي در توضيح وضعيت پیش آمده را نشان می دهد. از يك سو در اردوگاه ليبراليسم، نظریه پردازانی عوامل بحران را عرضي دانسته اند و تقصير را بر گردن مجريان اقتصاد جهاني انداخته اند. در سوي ديگر در بسياري از تحلیل هایی كه از سوي چپ در باب این واقعه ارائه مي شود، نوعي آخرالزمان سرمايه داري تصوير شده و با نگاهي اكونوميستي، سقوط محتوم سرمايه داري امري بديهي نشان داده مي شود. در خصوص اين بحران و به خصوص عواقب سياسي آن ذكر چند نكته ضروري به نظر مي رسد، نکاتی كه در بسياري از مباحث كمتر به آنها بها داده شده است.ـ بحران اقتصادي اخير، توجهات جهاني به آراي ماركس را در پي داشته است. علت اين امر قابلیت تبيين این بحران با استفاده از مضامین اصلی اندیشه اقتصادی مارکس است، خصوصا مبحث قانون گرايش نرخ عمومي سود به نزول در جلد سوم كاپيتال. به عبارت ديگر بحران اخير به شكلي كلاسيك همخوان با تحليل هاي ماركس از وجود خود متضاد سرمایه داری است. بحران بوجود آمده به دليل انباشت سرمايه ي بیش از حدي است كه در طي سالهاي متمادي بسط سرمايه داري جهاني بوجود آمده است.آهنگ اين انباشت سرمايه در قياس با آهنگ رشد نيروي تولیدی، بسيار سريع تر بوده و به همين دليل سرمايه به ناچار به سراغ انتزاعی ترین اشکال بارآوری سرمایه، یعنی آنچه در وهله نخست خود را بی نیازترین شیوه بارآوری به نیروی تولیدی نشان می دهد، میرود. از این جمله است شیوه های بارآوری نهفته در بازار بورس و مسکن. اما بحران ناشي از ناتواني نيروي كار از پرداخت وامهایي كه توسط بانكها به آنها اعطا مي شده است، بار دیگر بر رابطه ارگانیک و غیر قابل انکار نیروهای تولیدی با سرمایه داری، بارآوری آن و در یک کلام بحران و بقای آن تاکید کرد و فهم بحران در جامعه سرمایه داری را فهم به جایگاه و کارکرد نیروهای تولیدی ارجاع داد.ـ يكي از بزرگترين مغلطه هاي ايدئولوژي ليبرال در مورد اين بحران، مالي خواندن آن بوده است. از سوي اين ايدئولوژي بورس بازي،عدم توازن در عرضه و تقاضا و دادن اعتبارات بي پشتوانه دليل اين بحران دانسته مي شود.در حاليكه اين بحران صرفاً نمودي مالي دارد و ماهيت آن همانطور كه عنوان شد،كاملاً توليدي است و از تناقض ذاتي شيوه توليد سرمايه داري ناشي مي شود. نمود این بحران از آن سبب مالي است و خود را در بهم خوردن توازن در اعطاي اعتبارات نشان می دهد كه سرمايه داري در سال هاي اخير از نظر ظرفيت توليدي اشباع شده و تلاشش براي سود بيشتر موجب اعطاي اعتباراتي به نيروي كار گردیده است. اعتباراتی که با اين اميد اعطا گردیده است كه نیروی توليد در آينده اين اعتبارات را پس خواهد داد. به عبارت ديگر سرمايه داري پس از اشباع شدن از لحاظ ظرفيت استثمار طبقه كارگر با این روش در پی تصاحب كار آينده ي كارگران بوده است،غافل از اينكه در آينده نزديك، به دلیل عدم پیدایش ظرفیت های تولیدی جدید آنگونه که قدرت جوابگویی به مقتضیات سرمایه رشد یافته را داشته باشد، كار جديدي وجود نخواهد داشت و كارگران قادر نخواهند بود از در آمد آن كار اعتبارات خود را باز پس دهند.ـ اگر بحران به دليل كمبود ظرفیت های تولیدی جذب کننده نیروی کار است، نتيجه منطقي آن، تلاش سرمايه داري براي دست يافتن به ظرفیت های جدید تولیدی خواهد بود. به اين بخش از سخنان جرج سوروس سرمايه دار آمريكايي در مصاحبه با نشريه اشپيگل توجه كنيد:. من عقيده دارم از وضعيت کنونی بايد برای اجرای طرحهايی به نفع حفظ محيط زيست و کنترل گرمايش زمين استفاده کرد. بايد در جهت بر طرف نمودن وابستگی به منابع انرژی جهانی که امروز يکی از مشکلات جامعه امريکاست کوشيد . بايد قوانينی برای محدوديت آلودگی هوا تصويب کرد و از محل مجازاتهای مالی که واحدهای بزرگ صنعتی [ وقتی ميزان آلودگی هوا را از حدی معين بگذرانند] ناچار به پرداخت آن خواهند شد، بازار بورسی به راه انداخت و از سود حاصل از آن به پروژه هايی در رابطه با انرژی جانشين ياری رساند. به اين ترتيب بازار کار جديدی نيز ايجاد می شود.ـ‌ سرمايه داري برای عبور از بحران فرارویش تلاش خواهد كرد طبقه كارگر را در نقاط ديگري از جهان استثمار كند. اين تلاش با توجه به رقابت بلوك هاي سرمايه داري ،منجر به منازعات سياسي بين قدرت هاي حهاني براي تصاحب نيروي کار خواهد شد. عمده ترين شكل اين نزاع بين بلوك آمریکا و اروپا و بلوك چين، هند و روسيه در دهه پیش رو خواهد بود. نتيجه اين جنگ تغيير موازنه قدرت بين المللي و در نهایت، یافتن جغرافیای دارای نیروی کار ارزان، استثمار بيشتر طبقه كارگر و نزول سطح معيشت مردم در سطح جهان است.ـ موضع گيري چپ در مورد اين بحران در معرض چند انحراف اساسي قرا دارد كه هر كدام از انحرافي اساسي در درك ماركسيسم نشات می گیرد:1ـ چپ اردوگاهي كه ذاتاً تنها چهره اي ضد امپراليستي است، اين بحران را نشانه شكست امپراليسم آمريكا و عدم توانايي آن در نقش آفريني آينده جهان مي بيند. این چپ در شرایطی وقوع این بحران را جشن می گیرد که حتي اگر چنين اتفاقي بيفتد،استثمار بدون هیچگونه تغییر ذاتی و حتی شديدتر از گذشته به حیات خویش ادامه می دهد و تنها برای بهترین شکل کارکردی خویش به دنبال جغرافیایی جدید می گیرد. بنابراين هرگونه تفسير اين بحران به عنوان يك پيروزي در خود براي خلقهاي جهان!! بیش از توهمي شيرين نيست.2-چپ اكنوميست و دترمينيست، اين بحران را موجب قدرت گيري محتوم طبقه كارگر مي داند و به همين دليل از هم اكنون به فكر تهيه شامپاين براي جشن پيروزي است.در حاليكه با رجوع به آراي ماركس و همچنين فاكت هاي اقتصادي موجود، به سادگي مي توان ديد كه سرمايه داري با مكانيسم هايي كه از آن صحبت شد، در بازه اي چند ساله و با تغيير شكل و جابجايي در مراكز تمركز قدرت و انباشت سرمايه، قادر به بازسازي خود به قيمت به محاق بردن فزاينده معيشت طبقه كارگرو سركوب جنبش هاي آن است.در اين ميان تنها امري كه براي چپ اميدوار كننده است، فرصتي است كه اين بحران در اختيارش قرار مي دهد تا با ترميم قدرت سياسي خود در جهان، هرچه بیشتر به سازماندهی خود براي سرنگوني بورژوازي در كشورهاي مختلف بپردازد و در جهت عملی کردن آلترناتيو خود تلاش نماید. در غير اين صورت نتيجه اين اعتراضات كور(مانند اتفاقاتي كه در يونان و فرانسه افتاد) چيزي جز سركوب نخواهد بود